قسمت 1
خاطرات
نگارش در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط zeinab

سلام دوستان

امروز اومدم اولین قسمت داستان واقعیمو براتون تعریف کنم.روز گذشته از خودم یه چیزایی گفتم و شما متوجه شدید که چطور شخصیتی دارم

پس شروع میکنم:

                                         به نــــــــــــــــــــــــام خدا        

 

اون روز هم مثل همیشه تو سایت بودم و داشتم مطلب میذاشتم.یه اقا پسری(از این به بعد بهش میگم اقای ع ) میومد تو سایت بعضی اوقات,اون هم علاقه به گذاشتن مطالب مذهبی داشت.ولی هر وقت برای مطالبش نظر میذاشتم دریغ از یه پاسخ.

بعضی وقتا حرصمو خیلی در میوورد به خاطر همین تصمیم گرفتم فقط مطالبشو بخونمو اصلا هم نظر ندم.

تا اینکه یه روز خصوصی داد با این متن:(ناگفته نماند ایشون 6 سال از من کوچیکتره)

سلام ابجی,بنده یه سایت دارم به فلان اسمو خوشحال میشم اگه اونجا هم بیاید و این مطالبتونو اونجا هم بذارید.

از سایت ازش پرسیدم و گفت برای شهر خاصی هستش و از اونجایی که من عاشق اون شهر بودم ,در جواب گفتم با کمال میل

همون لحظه رفتم و ثبت نام کردم.اون هم همون لحظه منو به همه معرفی کرد.خلاصه روز اولی کلی تحویلم گرفتن و منم کلی خوشحال شدم

شروع کردم به پست گذاشتن

اقای ع دیگه رفت و من وقت داشتم که چند ساعتی تو سایت باشم.بهد یه ساعت یکی از بچه ها با مدیر دعواش میشه(این سایت دوتا مدیر داشت به اسم های اقای ع که بهتون گفتم کیه و اقا محمد)

از اونجایی که کلا جون میدم واسه مشاوره و حل اختلافدویدم وسط دعوا عین نخود اش

از یه طرف به مدیر میگفتم که تقصیر شماست چون واقعا بعضی جاها بد برخورد میکرد از یه طرف هم به شخص شاکی میگفتم که اصلا این حرفا درست نیست.

کلا رفته بودم تو جو ولی زبون این رو دارم که یه دعوا یا ناهماهنگی رو اروم کنم که شکر خدا اون روز اروم شد و همه تشکرات کردن از من و منم اینجوری شده بودم

اقا محمد اومد تو خصوصی کلی معذرت خواست که ببخشی اگه بد صحبت کردمو منم کلی خجالتش دادمو گفتم شما الگوی بچه ها هستیدو باید توی عصبانیت هم خودتونو کنترل کنید و ..........

بهم گفت شما که اهل تهران هستید چطور اینجا رو پیدا کردید ؟منم گفتم که اقای ع بهم اینجا رو معرفی کردن.(اقا محمد و اقای ع با هم پسر عمو هستن)

بعدها به گوشم رسید که همون لحظه اقا محمد زنگ زدن به اقای ع و گفتن که چه شخص خوبی رو اوردی تو سایت.

خلاصه روز اول اینجوری گذشت .طوری از این سایت خوشم اومده بود که به جاهای دیگه سر نمیزدم.چون هم محیط خیلی سالمی داشت و هم اینکه تنها دوستان مجازی با هم نبودن

ماهی یکی دوبار میتینگ میذاشتن(البته دختر و پسر جدا) و میرفتن میگشتن

یعنی اعضای سایت از نزدیک همو میشناختن و این خیلی به صمیمیت سایت کمک میکرد

  خوب دیگه واسه امروز بسه/بقیه اش انشالله اگه عمری باقی بود و میامو میگم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: